با تو ای همدرد! ای عشق!
با تو درمان یافت این دل
خانهات جاوید آباد!
از تو سامان یافت این دل
ای سراپا عاطفه!
جز یاریت یاری ندارم
ای کلامت شعر، بوسه!
بی تو غمخواری ندارم
آسمان خانهات
یک کهکشان رنگین کمان است
وان نگاهت روشنی
چون عروس آسمان است
زندگانیات ترانه
گریههایت عاشقانه
واژههایت سادهگویی
گفتگوی کودکانه
دیدگانت بامدادان
اشکهایت چشمهساران
چهرهات رنگ سپیده
گونههایت لالهزاران
گیسوانت آبشاران
زلف جنگل زیر باران
پیکرت آمیزهای از عطر پاک گلعذاران
با تو ای هم درد! ای عشق!
با تو باران در بهاران
مثل یک قطره تو دریا
گم شدن در جمع یاران
با تو ای همزاد! همدل!
با توام بی باده مستم
سر نپیچم هرگز از
آن عهد و پیمانی که بستم
ای سراپا بی نیازی!
در کنارت بینیازم
با تو رودم با تو ابرم
هم نشیبم هم فرازم
آب و خاک و باد و آتش
خانه در تو، جمله در تو
مهر و کین و خشم و بخشش
جمع در تو سربه سر تو
[2x]
آفتابِ آسمانی
بینهایت، بیکرانی
دشمن سردیّ و ظلمت
روشنیبخش جهانی