환각 [Hallucination] [Persian translation]

من لبخند میزنم انگار که حالم خوبه

و انگار که هیچی نشده

من تورو انتخاب کردم و

متاسفم که تورو سرزنش کردم

نمیتونم ازش بگذرم

میخوام که این سردرد لعنتی تموم شه

چقدر خوشگل شدی

اما یکمی ناراحت میرسی

میشه برت گردونیم به حالتی که قبلا بودی؟

مثل اولش؟

مثل توهم ... همه ی خاطرات ناپدید شدن

من میبینمشون ... همشون کدر و خیس شدن از ناراحتی

شدنیدن صدای تو منو عذابم میده

منو گیج میکنه

تو خیلی بی گنا به نظر میرسی ... زخم هات رو میبینم

کسی رو میبینم که از توهماتم بیرون میاد و اون تویی

دوباره و دوباره و دوباره

و تو دوباره پیدا میشی

از خواب بیدار میشم و همش تورو میبینم

همینطوری منگ میمونم ... لطفا از پیشم نرو :(

من میخوام پیشت بمونم ولی نمیتونم

میخوام تو این رویا با تو باشم ولی

زمانم داره تموم میشه تیک تاک

زمانمون داره تموم میشه تیک تاک

امیدوارم این ساعت شنی تکون نخوره

واقعا من امیدوارم تو بدون من خوشحال باشی

با تو دارم توی توهماتم گم میشم

برام مهمه؟

میشه دلیلش یه موقع ناپدید شه؟

من هنوز همونم معذرت میخوام

میخوام دوباره صدات بزنم

مثل توهم هام خاطره هام غیب میشن

میبینمشون ... کدر و خیس شدن همراه با غم و غصه ها

شنیدن صدای تو منو عذابم میده

منو گیج میکنه

تو خیلی بی گنا به نظر میرسی ... زخم هات رو میبینم

کسی رو میبینم که از توهماتم بیرون میاد و اون تویی

دوباره و دوباره و دوباره

و تو دوباره پیدا میشی

و منم از این خواب بیدار نمیشم و تورو میبینم

همینطوری منگ میمونم ... لطفا از پیشم نرو :(