اولين باري که ديدمت
گفتم: به خاطر خدا
اون مرد قدرتشو داره
اون يه افسونگر با يه ماره
من هيجان زده و مجذوب شده بودم
يه جورايي آزاد
وقتي منو جايي بردي که هيچوقت نرفته بودم
چيزايي نشونم دادي که هيچوقت نديده بودم
تو منو رها کردي
مثه اينکه منو برده باشي
وسط راه تا بالاي هندوکش
و من دوستت دارم
به خاطر اينکه منظره رو نشونم دادي
از وسط کوه هاي هندوکش
دفعه ي بعد که ديدمت تو چشمام نگاه کردي
و من روي فرش تو نشسته بودم وقتي حس کردم که داره اوج ميگيره
من يه جورايي حس اينو داشتم که
در اوج غوطه ورم
به جاي نگاه کردن به آسمون
منو بردي و پرواز کردنو نشونم دادي
تو منو رها کردي
مثه اينکه منو برده باشي
وسط راه تا بالاي هندوکش
و من دوستت دارم
به خاطر اينکه منظره رو نشونم دادي
از وسط کوه هاي هندوکش
وسط راه تا بالاي هندو
وسط راه تا بالاي هندو
وسط راه تا بالاي هندوکش
تو منو رها کردي
مثه اينکه منو برده باشي
وسط راه تا بالاي هندوکش
و من دوستت دارم
به خاطر اينکه منظره رو نشونم دادي
از وسط کوه هاي هندوکش
اولين باري که ديدمت
گفتم: به خاطر خدا
اون مرد قدرتشو داره
اون يه افسونگر با يه ماره
من هيجان زده و مجذوب شده بودم
يه جورايي آزاد
وقتي منو جايي بردي که هيچوقت نرفته بودم
چيزايي نشونم دادي که هيچوقت نديده بودم
تو منو رها کردي
مثه اينکه منو برده باشي
وسط راه تا بالاي هندوکش
و من دوستت دارم
به خاطر اينکه منظره رو نشونم دادي
از وسط کوه هاي هندوکش
دفعه ي بعد که ديدمت تو چشمام نگاه کردي
و من روي فرش تو نشسته بودم وقتي حس کردم که داره اوج ميگيره
من يه جورايي حس اينو داشتم که
در اوج غوطه ورم
به جاي نگاه کردن به آسمون
منو بردي و پرواز کردنو نشونم دادي
تو منو رها کردي
مثه اينکه منو برده باشي
وسط راه تا بالاي هندوکش
و من دوستت دارم
به خاطر اينکه منظره رو نشونم دادي
از وسط کوه هاي هندوکش
وسط راه تا بالاي هندو
وسط راه تا بالاي هندو
وسط راه تا بالاي هندوکش
تو منو رها کردي
مثه اينکه منو برده باشي
وسط راه تا بالاي هندوکش
و من دوستت دارم
به خاطر اينکه منظره رو نشونم دادي
از ميانه کوه هاي هندوکش