به اندازه ی نیمی از دنیا دوری ، اما کنارمی
گویی هر روز تو را تقریبا نامحسوس گم میکنم
حتی اگر نزدیکی باشی ، من قادر نیستم به تو برسم
برسم به هرجا که هستی و میمانی
باز هم گویی درست در آن طرف دیگر نیمه ی جهان دوری
و من به خاطرت از جهان عبور می کنم
اگر آنجا نباشی چه فایده ای داره؟
تا زمانی که بازنگردی، تا وقتی راه مشخص نباشد
من در اینجا خواهم بود ، نه دور از نیمی ازدنیا
به اندازه ی نیمی از دنیا دوری و تقصیر کسی نیست
اگر عشق طولانی تر زنده بماند و شعله ور باشد
دوستت دارم مثل قبل، تا جایی که حرف ها قادر به بیان احساس نیستند
تا وقتی راهی نیابم تا به تو برسم
درست در آن طرف دنیا دوری
و من به خاطرت از جهان عبور می کنم
اگر آنجا نباشی چه فایده ای داره؟
تا زمانی که بازنگردی، تا وقتی راه مشخص نباشد
من در اینجا خواهم بود ،اما نه دور از نیمی از جهان
تو به اندازه ی نیمی از جهان دوری