شب محرم من شده است
زندگیام تمام شد
دردها در قلب متوقف میشوند
این چه قلبی است که من نفهمیدم
ما دو تا با هم دعوا میکردیم
یکی از ما همیشه خودش را جای دیگری میگذاشت
سعی کردیم رها کنیم و برویم
ولی نتوانستم تو را از قلبم خارج کنم
در اتاقها را بر روی خودم بستم
با غم و اندوه بی نهایت زندگی کردم
قلبم جلوی اشکهایش را گرفت
ولی نتوانستم تو را از قلبم خارج کنم
و به همین دلیل نتوانستم تو را فراموش کنم
هیچ خبری از یار (معشوق) نمیآید
مشخص است که دیگر مرا دوست ندارد
خوشحالم خدایی که به من جان داده هست
و حالا همانطور که جان داده، از من بگیرد
شب محرم من شده است
زندگیام تمام شد
دردها در قلب متوقف میشوند
این چه قلبی است که من نفهمیدم
ما دو تا با هم دعوا میکردیم
یکی از ما همیشه خودش را جای دیگری میگذاشت
سعی کردیم رها کنیم و برویم
ولی نتوانستم تو را از قلبم خارج کنم
در اتاقها را بر روی خودم بستم
با غم و اندوه بی نهایت زندگی کردم
قلبم جلوی اشکهایش را گرفت
ولی نتوانستم تو را از قلبم خارج کنم
و به همین دلیل نتوانستم تو را فراموش کنم
هیچ خبری از یار (معشوق) نمیآید
مشخص است که دیگر مرا دوست ندارد
خوشحالم خدایی که به من جان داده هست
و حالا همانطور که جان داده، از من بگیرد