یادمه یه روز یکی بود، عاشق نگاش شدم من
همیشه تو خواب تو رویا، میدیدم کنارشم من
یادمه نگاش میکردم، دستوپامو گم میکردم
همیشه بهخاطرش پشت به همه مردم میکردم
نه کسی واسه من دل سوزوند، نه
نه واسه کسی حالم مهم نبود، نه
نه کسی دل منو خواست که نمونه
بود و نبودم اصلاً مهم نبود
یادمه رو برگردوند و از اینجا دور شد
انقدر گریه کردم تا چشمام کور شد
همه میگفتن رسیدی به حرف ما
نه
من میگم شاید مجبور شد
یادمه نگاش میکردم به نگاهش دل میباختم
هی واسه خودم تو رویا قصه و خیال میساختم
فکر نکردم به نبودش
وقتی رفت فکر منم برد
دیدم از ندیدنش دل نتونست وایسه، زمین خورد