تو قلب سوارکار جا داره اسب1
کدوم رفیق ِ راز ِ دل بهتر از اسب
میده بهش جوی وحشی، شبدر چاربرگ
آرایه زده بود روی زین ِ اون تن ِ براق
سفیدبود، تموم سفید، تیز و باهوش
چارنعل دوون به دشت ِعریون، از سایه گریزون
اما به روز ِ بدشگون، زیر یه درخت ِ انجیز
به یه مار خورد که نیش ِش زد
پنج دقیقه نکشید، مدتی که چون سالی بر سوار گذشت
به سوگ نشسته سوار، نوازش میکنه پهلوی ِ اسب رو
«همدمَم، همرازم، کجا رفتی؟
بذار عهد ببندیم، به وقتِش من تو رو پیدا میکنم یا تو من رو»
سوار سردرگریبون برگشت خونه و باز کرد در رو
میخکوب کرد پنجره رو و نشست به خوردن مشروب
درهمونحال لاشخورها گرد اومدن دور اسب
ازش باقی گذاشتن فقط اسکلت و یه دم
صنعتگری صنعت آموخته در کِر ِمونا2
که بلد بود ساختن ویولن و کمونچههایی واسه یه عمر
دید اون دم ِ اسب سفید و ابریشمگون
برداشتش و از تارتارش زههای ناب ساخت
دوماه طولکشید تا جوون پنجره رو وا کرد
یه سهشنبهٔ اول ماه رفت باراز
تنبور3نوازها [بیکار] بودند به انتظار آهنگ ِ درخواستی
و یه ویولن زن خیره کرده بود چشمها رو
«شاد و سلامت باشی ویولنزن! پول میدم بهت حسابی
آهنگ ِ خوب میخوام، شاید کمی بهترشه حالَم»
ویولنزن ده بار صمغ مالید بر زه ِ آرشه
سازش رو با افتخار گذاشت زیر ِ چونه
آرشهش که شروع کرد بالا و پایین رفتن
دنیا زیروزبرشد، به زیر ِ دست شد
سوارکار چند مشت پول پرت کردو رقصید
شیههای کمجون به گوش رسید و دیوونه شد
1. Please see the author's comments2. Kremona: کارگاه بسیار مشهور ساختن سازهای موسیقی که حدود ۱۹۲۴ میلادی در شهر کازانلوک بلغارستان شروع به کار کرد. 3. Lute در متن انگلیسی: نوعی ساز شبیه تنبور