قلبمو شکوندی
اون پایین جاده
و کل آخر هفته رو
صرف بند زدن این دل شکسته ام کردم
مداد شمعیا و عروسکها از کنارم رد میشن
دیگه قدم زدن خسته کننده میشه
وقتی پرواز رو یاد می گیری
انگار هیچوقت به خونه نمیرسم
بی خیال خونه میشم
و کی میدونه که در آخر چی پیدا می کنی
به همه گناهام اقرار نمی کنم
میتونی شرط ببندی که سعیمو می کنم
ولی من که همیشه برنده نیستم
چون من یه کولی هستم
ولی، آیا با من میای؟
ممکنه لباستو بدزدم
و اگه اندازم باشن بپوشمشون
هیچوقت با کسی کنار نمیام
درست مثل کولیها
و هرگز صرف نظر نمی کنم
چون الانشم زندگی حصابی بهم لطمه زده
و گریه هم نمی کنم
خب من خیلی جووننم برای مردن
میخوای ترکم کنی
چون یه کولیم
چون من یه کولیم
نمیتونم مخفی بشم
با خودم چیکار کردم
زخمام بهم یاد آوری می کنن که
چه راه طولانی رو طی کردم
برای رسیدن به کسی که ممکنه بهم محل بده
با قیچی بدو
وقتی میخوای زخمی
گفتم هی تو
تو که احمق نیستی
اگه بگی نه
زندگی باز به راه خودش ادامه میده
مردم از چیزایی که نمیدونن می ترسن
بیا یه دور با هم بزنیم
بیا یه دور با هم بزنیم