من زخم های هر ترس و تردیدی رو نشون میدم
به خودم آسیب رسوندم تا تاریکی بره بیرون
بیرون
روزها سپری میشن و هیچ چیزی برام شادی به همراه نمیاره
اون گرما شدید بود وقتی که یه پسر بچه بودم
اما از بین رفت
و اون گرما
از بین میره
خیلی آروم
از بین میره
تَرَک ها ظاهر میشن و شور و اشتیاق از بین میره (اشاره به پیر شدن)
رنگ ها کم کم ناپدید میشن و به سایه های خاکستری تبدیل میشن
ناپدید میشن
و اون گرما
از بین میره
خیلی آروم
از بین میره
اگه اون آدمی که قبلا بودم رو میشناختی
خواهش میکنم منو زیر دریا نگه دار
یا بازوهام رو بخراش تا خونریزی کنن
نجاتم بده
آیا بهم کمک میکنی تا اون گرمارو احساس کنم؟
و اون گرما
از بین میره
خیلی آروم
از بین میره