امشب در رویایی دیدم
خانه ای از شیشه
خودم در داخلش غیرقابل رؤیت
به دام افتاده نشسته بودم
آنجا در اطرافم
بالای سرم، زیرم
و حتی خودم
حتی موهایم از شیشه
و وقتی که از میان دیوارها نگاه می کردم
آنجا گل هایی در علف بودند
اما وقتی که حتی یک قدم برداشتم
به شیشه خوردم
رویای شیشه ای، چه موقع از خواب بلند می شوم
رویای شیشه ای، چطور باید بیرون بروم
رویای شیشه ای، چه موقع از خواب بلند می شوم
و از شب نور ماه تابید
در خانه ی شیشه ایم
متوجه شدم که سایه ام نیست
و این بر نفرتم افزود
دیوارهای شیشه ای را فرو ریختم
کریستال تکه تکه شد
اما من هم بر روی خرده شیشه ها افتادم
و بر روی زمین دراز کشیدم
رویای شیشه ای، چه موقع از خواب بلند می شوم
رویای شیشه ای، چطور باید بیرون بروم
رویای شیشه ای، چه موقع از خواب بلند می شوم