بیخیال شو ، مجادله نکن قلبم
بیخیال شو ، منتظر نمون
کسی صداتو نمی شنوه
بی جهت ستم نکن
تو هم مثل اون فراموش کن ، توهم فراموشش کن
چقد تلاش کردم که
تورو از قلم هایم پاک کنم
اما چه چاره...
چند بار تو اون شبای بیخوابی مُردم
سالها با خاطره ها خرد شدم
همیشه بالای سرم هست ، هنوزم نگهشون داشتم
هر کلمه ی زخمی از اون سطر هارو
نه! نتونستم پارش کنم و دور بندازمش
نخیر نسوزوندمش
اون نامه رو گذاشت و رفت که رفت
نه پی من گشت و نه سراغمو گرفت
بی وفا منو فریب داد
تو این حوالی زمان ایستاد
آه برنگشت و فراموشم کرد
یه روز خودتو ازم گرفتی و از این دیار رفتی
یه نامه ی غمگین ازت یادگاری باقی موند
و این آخرین چیزی ازت بود که تو حافظم موند