یک وقت هایی همه چیز اون قدر زیاد (فشرده) می شود
که دوست داری از این آستانه عبور کنی
جوری که دلت نمی خواد به چهره زندگی نگاه کنی
تا این حد همه چیز بی معنی می شود
این وقت ها سریع برو و رادیو را روشن کن و به یک ترانه گوش بده
یا اینکه یک کتاب بخون، حتما بهتر می شوی
یا اینکه برو به بالکن و تا اونجایی که می تونی بلند داد بزن
تا زهر به بیرون نریزد دل پاک نمی شود
اما خیلی هم غصه نخور، زندگی یک روز تمام می شود
از جدایی گریزی نیست
عمر انسان ماجرایی است هم خیلی کوتاه و هم خیلی سخت
ماجرایی که با امتحان می گذرد
به این خاطر من از هیچ کس نمی تونم بگذرم و نمی گذرم
تلخی ها و شادی هایم، هرچه هست فراموش نمی کنم که گنج هایم هستند
ارزشی که رنج به انسان اضافه می کند را می دانم، قهر نمی کنم
ترانه هایی که از غم عبور نکرده اند اندکی ناقص اند
اگر از یک شعر، یک ترانه،
یک ملودی، یک فیلم
زندگی عبور نکند و زیبا نشود، دل طاقت نمی آورد
بدون اندک لمس آن قلم موی نورانی ستاره ها
این تابلوی حزن انگیز شاهانه کامل نمی شود
اما خیلی هم غصه نخور، زندگی یک روز تمام می شود
از جدایی گریزی نیست
عمر انسان ماجرایی است هم خیلی کوتاه و هم خیلی سخت
ماجرایی که با امتحان می گذرد
به این خاطر من از هیچ کس نمی تونم بگذرم و نمی گذرم
تلخی ها و شادی هایم، هرچه هست فراموش نمی کنم که گنج هایم هستند
ارزشی که رنج به انسان اضافه می کند را می دانم، قهر نمی کنم
ترانه هایی که از غم عبور نکرده اند اندکی ناقص اند