به یارم بگویید منتظر بهار بماند
شاخه های یخ زده ی درخت بید نشکند
برای بدرقه ام, برادرم نیاید
دردانه ی مادر را کسی
ناراحت نکند
از اینجا برویم, تاب ندارم
از اینجا برویم.. نمیتوانم فراموش کنم..
هرچه هست بر دلم سرازیر کنید تا دم بکشد..
همراه جدایی, حسرت هم اضافه شود
برای بدرقه ام, تنهایی ام بیاید..
یا بازگشتی هست, یا برگشتی نیست, کسی ناراحت نشود..
برویم از اینجا.. طاقت نمیارم..
برویم از اینجا..
فراموشی را ناتوانم...