دیشب توی رویاهام مردم
داشتم توی خیابونهای
یه شهر قدیمی ارواح راه میرفتم
سعی کردم ایمان داشته باشم
به خدا و به جیمز دین
ولی هالیوود بهم خیانت کرد
تموم قدیس ها رو دیدم
که دروازه ها رو قفل کردن
نمیتونستم داخل بشم
بطرف شعلها رفتم
اسم تو رو صدا زدم
ولی هیچ جوابی نشنیدم
و حالا میدونم که قلب من یه شهر ارواحه
قلبم شهر ارواحه
قلبم شهر ارواحه
قلبم شهر ارواحه
دیشب توی خواب مردم
تموم دستگاهها و ماشینها
از کار افتاده بودن
زمان به دست باد سپرده شده بود
و تموم دوستهام
بی محبت و بی علاقه شده بودن
حالا دارم دنبال اعتماد میگردم
توی یه شهر زنگار گفته
شهر خون آشام ها
امشب، الویس مرده
و همه پراکنده شدن
و عشق یه طنز و طعنه ست
کسی توی دنیا باقی نمونده
من تفنگ بدست گرفتم
برام اصلا اهمیتی نداره اگه برم
پایین، پایین، پایین
توی سرم یه صدایی هست که داره میخونه
اوه، قلب من یه شهر ارواحه
قلبم یه شهر ارواحه
اوه قلبم یه شهر ارواحه
(گفتم، قلب من)
قلب من یه شهر ارواحه
قلب من یه شهر ارواحه