[2×]
میدونم یه روزی دل من میمیره
خورشیدِ عشقمو اون بالاها سایه میگیره
رنگ تاریکی گرفته، قصه و افسانهی من
رنگ شادی رو ندیده، این دلِ دیوونهی من
اشک میریزم روز و شب مثل اَبرای بهار
مانده از تو پیش من تار مویی یادگار
قلب من خاموش و غمگین چون غروب یک ستاره
گِریَم از دست جدایی مثل ابری پاره پاره
همچو مرغی پر شکسته، تو قفس تنها نشسته
در غروبی بی ترانه، ماندهام بی آب و دانه
میدونم یه روزی دل من میمیره
خورشیدِ عشقمو اون بالاها سایه میگیره