این روزا گوزنو سر نمیبرن
میشکنن شاخشو میفرستن تو باغ
این روزا طاقو نمیریزن سرش
سر گلشونو میکوبن به طاق
آخر نمایشا عوض شده
همه نقش همو بازی میکنن
اونایی که چشمشون به قدرته
همپیالههاشو راضی میکنن
نمیدونم اگه برگردیم عقب
دل طوقی واسه کی پر میزنه؟
اگه فرمونو یه شب دوره کنن
چند تا چاقو پشت قیصر میزنه؟
نمیدونم اگه برگردیم عقب
داش آکُل به عشق کی سر میکنه؟
اگه رُستَمو ببینه روی خاک
پشتشو باز هم به خنجر میکنه؟
پای روضهی خودت گریه نکن
وقتی گریه ننگ مردونگیه
دورهای که عاقلاش زنجیریان
سوتهدل شدن یه دیوونگیه
این روزا دورهی غیرتکُشیه
کی میدونه قیصر این روزا کجاس؟
بُکشی و نکشی، میکُشنت
اینجا بازارچهی آبمَنگولیهاس