تکیه کردم بر وفای او، غلط کردم، غلط
باختم جان در هوای او، غلط کردم، غلط
عمر کردم صرف او، فعلی عبث کردم
عبث ساختم جان را فدای او، غلط کردم، غلط
دل به داغش مبتلا کردم، خطا کردم، خطا
سوختم خود را برای او، غلط کردم، غلط
اینکه دل بستم به مهر عارضش، بد بود، بد
جان که دادم در هوای او، غلط کردم، غلط
از برای خاطر اغیار خوارم میکنی
من چه کردم که اینچنین بیاعتبارم میکنی؟
روزگاری آنچه با من کرد استغنای تو
گر بگویم، گریهها بر روزگارم میکنی
از برای خاطر اغیار خوارم میکنی
من چه کردم که اینچنین بی اعتبارم میکنی؟
سوی بزمت نگذرم، از بس که خوارم کردهای
تا نداند کس که چون بیاعتبارم کردهای
ناامیدم بیش از این مگذار، خون من بریز
چون به لطف خویشتن امیدوارم کردهای