به ما نگاه کن! نیازی به گفتن نیست
هر نگاه روی صورتت بوی جدایی میدهد
در قلبت یک بیابان عشق وجود دارد
که گرمای آتشش خاموش نمیشود
ترس و دلهرهها در پشتش قایم نمیشوند
عشق در دریاچه اشکها غرق شده است
از سرنوشتت جدا نمیشود
و درونت آرام نمیگیرد
اگر راه برگشتی بود،
(فکر میکنی) قلب به سمت تو باز نمیگشت؟
و در راهی که طی میکند،
سرنوشت را شکست نخواهد داد؟
اگر این عشق واقعی بود،
یک نگاه دیگر نمیارزید؟
و اگر دروغی هم در کار بود،
این دروغ نوشته شده را پاک نمیکند؟