روی گرامافون، چرخیدن مهتاب
تو سمفونی شب، آغاز من در خواب
کوچه مشخص نیست، این روبرو دریاست
زیبایی محضه، حتا خدا اینجاست
تو باز می رقصی با موج با مهتاب، در باد
من باز می رقصم کنج اتاق خواب، در یاد
تو مه فرو میریم سال هزار و چند با تو
هر روز پرواز از تجریش تا دربند با تو
پرواز می کردیم تا کافه توی برف
هی حرف پشت حرف
هی حرف پشت حرف
حالا تو این لحظه رو بام تهرانیم
بارون شروع می شه تو بیت پایانی
تو باز می رقصی با موج با مهتاب، در باد
من باز می رقصم کنج اتاق خواب، در یاد
تو مه فرو میریم سال هزار و چند با تو
هر روز پرواز از تجریش تا دربند با تو
مهتاب می چرخه روی گرامافون
تو باز می رقصی تنهایی تو بالُن
بالُنِ شخصیِ پرواز تا تجریش
انگار می گیری آینده رو از پیش
این فصل از خوابم داره تموم میشه
بارون شروع میشه، بارون شروع می شه