جایی که رویاهات برق میزنن و خاموش میشن
دیدار من با تو ، توی یه شب
آهنگ های نا امیدی در لبم نغمه ناتمام
فشردن چشمات ، فشردن توی یه شب
چشمات یه دیوونکیه، یه فریاد زخمیه
چشمات امشب مثل یه کشتی که از دور رد میشه
وقتی یه جنگل یه شب زیر برف باشه
بچگی ، خل بازی و دویدن با تو
دستتو توی دستام پیدا کنی و گم کنی ، گم کنی
فشردن دستات ، فشردن دستات توی یه شب
دستات مثل یه قو، چالاک و ترسو
دستات مثل بادی که توی طوفان میکوبه
رها کردن یه روستا اینجوری
یک نگرانی در درونت، و هزارویک سوال
یه ترانه ی ناتمام توی لبت، یه نغمه ی ناتمام
فشردن، فشردن ترانه ها به اندازه تمام عمر
چشمات یه دیوونکیه، یه فریاد زخمیه
چشمات امشب مثل یه کشتی که از دور رد میشه
دستات مثل یه قو، چالاک و ترسو
دستات مثل بادی که توی طوفان میکوبه