بارهای بیشماری بهت اعتماد کردم
بهت اجازه دادم که برگردی
آگاهم، بیتابم
میدونی، باید میگریختم اما موندم
شاید همیشه میدونستم
که ممکنه رویاهای شکنندهام به خاطر تو بشکنن
امروز خودمو
با احساسات خودم آشنا کردم
در رنجی خاموش، بعد این همه سال
اونا باهام حرف زدن، بعد این همه سال
شاید همیشه میدونستم