پتویی از امید دور خودم پیچیده ام
در تخت رویاها خوابیده ام
قدم من به سوی ابدیت
چیزی نیست که باید باشه
یا اینکه اصلا اینطور نیست
برای کسی که میداند باد
از کدام جهت خواهد وزید؟
منتظر زمزمه آهسته تو هستم
فرزند آینده من،گل من
آیا همراه نسیم حرکت میکنی؟
احساسم میکنی که زندگی را درون تو میدمم
در مدت کمی،گل من
جایی در گرد و غبار بیابان
میدانم که یک روز،من را متحیر خواهی کرد
هماهنگ شدن،تصور کردن
لحظه ای که میتوانم
به چشمهای تو نگاه کنم
اکنون یک معمای حل نشده است
یا اینکه اصلا اینطور نیست
برای کسی که میداند باد
از کدام جهت خواهد وزید؟
منتظر زمزمه آهسته تو هستم
فرزند آینده من،گل من
آیا همراه نسیم حرکت میکنی؟
احساسم میکنی که زندگی را درون تو میدمم
در مدت کمی،گل من
جایی در گرد و غبار بیابان
میدانم که یک روز،من را متحیر خواهی کرد
دو قلب در دستهای زمانه
خون از قلب تو وارد قلب من میشود
تا ابد با تو خواهم بود
و تو همه چیزی که دارم را به تو میدهم
میخواهم بدانی که
من و تو با هم هستیم