روزها میگذرن اما
شمرده نمیشن
دوچار درد زندگی شدم،داغون
از بوی این عطر متفاوت
تو
بدتر،من شمردم هر دقیقه ای
رو که منوبه یاد اون نگه میداشت
مثل این که زندانی
خودم بودم
تقریبا یک سال گذشته بعد از اینکه
منو ازتو نجات داد
اغلب از خودم میپرسم
کجا میخوام باشم برای تو
اغلب از خودم می پرسم که داری چی کار میکنی،کجایی تو،کیو دوست داری...
برو بیرون از ذهنم!
آدرسمو عوض کردم،
شماره،مرسی
دور ریختم نامه ها و
،اشتباهاتت رو همینطور
،اگرچه تظاهر کردم
قدرتمند شدم
نگه داشتم در اعماق وجودم
هر چیزیو که تو دوست داشتی
من سعی کردم فراموشت کنم با یکی
دیگه
بنظر میرسه زمان
اشتباهات تورو پاک نمیکنه
من سعی کردم ولی نمی شه
نمیتونم،نمیخوام
نمیتونم،دوستش ندارم
مثل تو
سعی کردم خودمو با یکی دیگه
تسکین بدم
اون بیهوده تلاش میکنه برای جبران خطاهای تو
اون عالی به نظر میرسه ولی نمیشه ،تسلیم شدم
نمیتونم،
دوسش ندارم مثل تو
اون سعی کرد تسکینم بده
حتی اگر نداره کلمات ونه
گذشته تورو
درسته،اما اون طعم تورو نداره
برای جشن
برای شب،برای بقیه
برای هر چی که من ازش متنفرم
اون خشک میکنه همه اشکهای منو ،
که تو میشناسی
اون گلدون شکسته ی تورو برداشته
اون پرداخت کرد همه صورت حسابهای پرداخت نشده تورو،آسیبهای تورو
هر چیزی که تو منو ترک کردی به
خاطرش
اون دیوانه وار دوسم داره و منو قلبن
میشناسه
اون بهم میگه عاشقتم بعضی وقتا
در هر ساعت
ولی اون بوی تورو نمیده
چرا من تورو بین دستای اون نفس میکشم
برو بیرون از ذهنم
دوسش ندارم مثل تو
فقط بهم بگو چرا؟
منو اینجوری گذاشتی...
من میخوام فراموشت کنم
رویاهاتو بردارو ناپدید شو
برای اینکه میخوام مثل تو دوسش داشته باشم.....