اولش وقتیکه هیچی وجود نداره
به جز یه رویای آهسته در حال درخشیدن
انگار که ترسهات پنهون میشن
توی اعماق ذهنت
تنهایی گریه کردم
آروم اشک ریختم اشکهایی پر از غرور
توی دنیایی که پر از آهنه
و از سنگ ساخته شده
حالا صدای موزیک رو میشنوم
چشمهام رو میبندم
ریتم آهنگ رو توی وجودم حس میکنم
که کنترل قلبم رو به دست گرفته
چه حس خوبیه
زنده بودن یعنی باور کردن
میتونم به هر چی که میخوام برسم
حالا برای زندگیم میرقصم
شور و هیجانت رو دنبال کن
کاری کن رویات واقعیت پیدا کنه
تصاویر و رویاها جون میگیرن
تو میتونی تموم زندگیت رو برقصی
حالا صدای موزیک رو میشنوم
چشمهام رو میبندم، من خود ریتم هستم
توی یه لحظه
کنترل قلبم رو به دست میگیره
چه حس خوبیه
زنده بودن یعنی باور کردن
میتونم به هر چی که میخوام برسم
حالا برای زندگیم میرقصم
شور و هیجانت رو دنبال کن
کاری کن رویاهات واقعیت پیدا کنه
تجسم و رویاها جون میگیرن
حالا تموم زندگی ام رو میرقصم
چه حسیه
چه حسیه
(حالا من خود موزیک هستم)
بودن یعنی باور کردن
(حالا من خود ریتم هستم)
تجسم و رویاها زنده میشن
میتونی تموم زندگیت رو برقصی
چه حسیه
(واقعا میتونم به هر چی که میخوام برسم)
چه حسیه
(هر وقت که بخوام رویاهام جون میگیرن)
میتونم به هر چی که میخوام برسم
(میتونم واقعا به هر چی که میخوام برسم)
به هر چی که میخوام میرسم
(هر وقت که بخوام رویاهام جون میگیرن)
(بخوام، بخوام، بخوام، بخوام)
عجب حسیه
میتونم به هر چی که میخوام برسم
(زنده بودن یعنی باور کردن)
زنده بودن یعنی باور کردن
شور و هیجانت رو دنبال کن
(کاری کن واقعیت پیدا کنه)
کاری کن واقعیت پیدا کنه
(چه حسیه)
چه حسیه
(زنده بودن یعنی باور کردن)
شور و هیجانت رو دنبال کن