تا حالا همچین حسی داشتی
حس یه کیسه پلاستیکی
که گرفتار باده
و میخواد از نو شروع کنه
تا حالا همچین حسی داشتی
حس یه ورق نازک کاغذ
مثل یه خونه کاغذی
که نمیشه پا توش گذاشت چون خراب میشه
تا حالا همچین حسی داشتی
حس کسی که زنده بگورش کردن
و شش پا زیر زمین جیغ میزنه
اما کسی صداشو نمیشنوه
میدونی که هنوز
یه شانس داری؟
چون هنوز یه جرقه ای در درونت هست
و تو فقط باید روشنش کنی
و بذاری بدرخشه
فقط شب رو مال خودت کن
مثل شب چهارم جولای
چونکه عزیزم تو آتش بازی هستی
بیا و نشونشون بده چقدر باارزشی
مثل فشفشه آسمون رو طی کن
و بذار از تعجب دهنشون باز بمونه
عزیزم تو آتش بازی هستی
بیا و بذار نورهای رنگیت شکفته بشن
به حال خودشون رهاشون کن
و بذار از تعجب دهنشون باز بمونه
نباید همچین حسی داشته باشی
حس یه آشغال بی ارزش
تو اصیلی
هیچکسی نمی تونه جات رو بگیره
کاش میدونستی که
چه آینده ای در انتظارته
همونطوریکه پس از طوفان
رنگین کمان درمیاد
اگه همه درها بسته هستن
شاید دلیلش خودت باشی
میتونی یکی از این درها رو باز کنی
و این در تو رو به یه جاده عالی برسونه
یه روز قلبت
مثل یه گوی درخشان شعله ور میشه
و وقتی زمانش فرا برسه
خودت متوجه میشی
تو فقط باید جرقه درونت رو روشن کنی
و بذاری بدرخشه
فقط شب رو مال خودت کن
مثل شب چهارم جولای
چونکه عزیزم تو آتش بازی هستی
بیا و نشونشون بده چقدر باارزشی
مثل فشفشه آسمون رو طی کن
و بذار از تعجب دهنشون باز بمونه
عزیزم تو آتش بازی هستی
بیا و بذار نورهای رنگیت شکفته بشن
به حال خودشون رهاشون کن
و بذار از تعجب دهنشون باز بمونه
بوم بوم بوم
تو حتی از ماه هم درخشانتری
این درخشندگی همیشه با تو بوده
و الان وقتشه که نشونش بدی
چونکه عزیزم تو آتش بازی هستی
بیا و نشونشون بده چقدر باارزشی
مثل فشفشه آسمون رو طی کن
و بذار از تعجب دهنشون باز بمونه
عزیزم تو آتش بازی هستی
بیا و بذار نورهای رنگیت شکفته بشن
به حال خودشون رهاشون کن
و بذار از تعجب دهنشون باز بمونه
بوم بوم بوم
تو حتی از ماه هم درخشانتری
بوم بوم بوم
تو حتی از ماه هم درخشانتری