مثل قایق کوچکی
روی اقیانوس
که موجهای بلند را
به حرکت درمیآورد
مثل یک کلمه ساده
که میتواند به قلبی رخنه کند
درسته که فقط یک چوب کبریت دارم
ولی میتوانم انفجارها درست کنم
و تمام چیزهایی که نگفتم
که ذهنم را آزار میدهند
فریادشان خواهم زد امشب
شاید که ایندفعه صدایم را بشنوی
این موسیقی مبارزه من است
موسیقی پس گرفتن زندگیام
موسیقی ثابت کردن این که حالم خوب است
اکنون روشن شدهام
از همین الان قوی خواهم بود
موسیقی مبارزه ام را مینوازم
و دیگر مهم نیست کسی باورم نداشته باشد
چون هنوز کلی نبرد باقیمانده دارم
دوستی را از دست میدهم و دنبال خواب میگردم
همه نگرانم هستند
خیلی درگیرم
دو سال گذشته است
دلم برای خانه ام تنگ شده
ولی آتشی در استخوان هایم است
و هنوز باور دارم
آری هنوز ایمان دارم