زیباترین دوران در زندگی ام
زمانی بود که خودم را پیدا کردم
تو در خاطراتم هستی
عشقت هنوز در آن جاست
باد محزونی می وزد
و من با عشقت به گذشته باز می گردم
دوریت سال ها مرا آزرد
طعم دوری را چشیدم
و به گذشته فکر میکنم
و در هر جایی به تنهایی فرار میکنم
و باران عشق را تنفس می کنم
و فنجان فراموشی را می نوشم
ای کاش برگردی
محبوبی را که در عالم تکرار نمی شود نیازار
نباید عشق را از بازگشت منع کنی
حرام است اگر از رسیدن ما به هم جلوگیری کنی
چه چیزی جلودار ماست ما میتوانیم
از عمیق شدن زخم دوریمان جلوگیر کنیم
گل ها شکوفه می دهند
شمع ها می سوزند
ماه بیرون می آید
و نمی رود