روشن ترین شمع زمان خاموش شد
کسانی که تاب مقابله با حقیقت را نداشتند آن را خاموش کردند
هر ضربان قلب توهمه ی دروغها را از هم گسست
و بنیان ها را به لرزه در آورد
هر موج(کوچک)دریاچه هر شکستنی را شکست
...و من به خود می لرزم
ته مانده شمع سوخته
از پاسخ های درست خالی است
خرد بی پایان در زیر تلی از خاکستر نهفته است
هنگامی که برف تازه قرمز میشود
بی گناهی میمیرد
هر ضربان قلب توهمه ی دروغها را از هم گسست
و بنیان ها را به لرزه در آورد
هر موج(کوچک) دریاچه هر شکستنی را شکست
..و من میترسم
رنگ سیاه این صفحه از تاریخ ثابت نیست
صفحه بعدی (آینده)را لکه دار خواهد کرد
تنها چیزی که باقی میماند نمایشی دروغین از حقیقت است
,رنگ سیاه این صفحه از تاریخ ثابت نیست
صفحه بعدی (آینده)را لکه دار خواهد کرد
,نه در زندگی ونه در رویا
هیچ چیزآنچنان که قرار بود باشد نبود
هر ضربان قلب توهمه ی دروغها را از هم گسست
و بنیان ها را به لرزه در آورد
هر مو(کوچک)دریاچه هر شکستنی را شکست
..و من به خود می لرزم