[yusuf:]
زمان مناسبی برای تغییر نیست
آسوده باش,سخت نگیر
تو هنوز جوانی ,این گناه توست,
چیزهای زیادی است که تو باید بدانی
دختری را پیدا کن,آرامش پیدا کن
اگر بخواهی میتوانی ازدواج کنی
به من نگاه کن,من پیرم,اما خوشحالم
من زمانی مانند الان تو بودم
و میدانم که آسان نیست,
که آرام باشی هنگامی که درمیابی اتفاقی در حال رخ دادن است
از زمانی که در اختیار داری بهره بگیر
چرا,درباره ی همه ی چیزهایی که بدست آورده ای خوب فکر کن
چون تو فردا همجنان اینجا خواهی بود
اما رویاهای تو نه
[ronan:]
چگونه میتوانم تلاش کنم تا توضیح دهم,وقتی هنگامی که این کار را میکنم او دوباره دور می شود
همیشه همین گونه بوده است,یک قصه ی قدیمی
از لحظه ای که توانستم سخن بگویم به من فرمان داده شد که گوش کنم
اکنون راهی وجود دارد و من میدانم که باید بروم
میدانم که باید بروم
[yusuf:]
من زمانی مانند الان تو بودم
و میدانم که آسان نیست,
که آرام باشی هنگامی که درمیابی اتفاقی در حال رخ دادن است
از زمانی که در اختیار داری بهره بگیر
چرا,درباره ی همه ی چیزهایی که بدست آورده ای خوب فکر کن
چون تو فردا همجنان اینجا خواهی بود
اما رویاهای تو نه
[Ronan:]
همه ی زمان هایی که گریسته ام,
همه ی چیزهایی که میدانستم را در درونم نگاه داشتم
سخت است,اما سخت تر آنست که آنها را نادیده بگیرم.[yusuf:][تو به هدفت میرسی]
اگر آنها واقعیت داشتند,موافق بودم,[yusuf:][میدانم]
اما تنها آنها هستند که میدانند نه من
اکنون راهی وجود دارد[yusuf:][میدانم]
و میدانم
[yusuf:][تو مجبور نیستی از اینجا بروی]
که باید از اینجا بروم
میدانم که باید بروم[yusuf:]تو مجبور نیستی بروی