مثل یک کتابی که نصفه مونده
یک گوشه افتادم
تو هم مثل یک گلی که بهش آب ندادن
یک گوشه ی دیگه
مثل برگی که از جاش کنده شده
داریم میو فتیم
اگر ازم بپرسی میگه از اول شروع کنیم
اما تو فرض کن که هرگز باهم نبودیم
فرض کن اصلا آشنا نشدیم
هرگز باهم رو در رو نشدیم، هیچ وقت از اون گوشه برنگشتی
فرض کن، هیچ وقت بهم نزدیک نشدیم
هیچ وقت همو نوازش نکردیم، هرگر از اون شیشه مشروب ننوشیدیم
فرض کن اون فال ها درت در نیومد
ستاره هامون کنار هم نیومدن، هیچ وقت از بوسه هامون خسته نشدیم
با تو یک رویا دیدیم، جلوی چشم همه
هیچکس واقعا نمیفهمه چی شد
فرض کن، فرض کن، فرض کن
بیا و فرض کن
فک میکردیم بین ما هیچی نمیشه
شد دیگه...
فرض کن اصلا آشنا نشدیم
هرگز باهم رو در رو نشدیم، هیچ وقت از اون گوشه برنگشتی
فرض کن، هیچ وقت بهم نزدیک نشدیم
هیچ وقت همو نوازش نکردیم، هرگر از اون شیشه مشروب ننوشیدیم
فرض کن اون فال ها درت در نیومد
ستاره هامون کنار هم نیومدن، هیچ وقت از بوسه هامون خسته نشدیم
با تو یک رویا دیدیم، جلوی چشم همه
هیچکس واقعا نمیفهمه چی شد