مثل افشانده شدن آب هاي تشنه
مثل نگاه كردن چشم هاي بي پناه
مثل ناگهان در زدن
مثل سوختن يك عقرب در آتش
دست كشيدن كنار تو خيلي دوره؟ (دور از فكره)
من از خودم سوال بدون جوابي پرسيدم
وقتي كه توي طوفان ها غرق ميشم
فهميدم كه تبديل به يك جزيره به گل نشسته شدم
نا آگاهانه
نا آگاهانه
نا آگاهانه مال تو شدم
نا آگاهانه
نا آگاهانه
نا آگاهانه مال تو شدم
مثل وقتي كه خورشيد را سايه بگيرد
يا وقتى كه خود خواب،رويا ميبيند
مثل نبض زدن قلب من
مثل رسيدن بعد از پيمودن راهي طولاني
دست كشيدن كنار تو خيلي دوره (دور از فكره)
من از خودم سوال بدون جوابي پرسيدم
وقتي كه توي طوفان ها غرق ميشم
فهميدم كه تبديل به يك جزيره به گل نشسته شدم
نا آگاهانه
نا آگاهانه
نا آگاهانه مال تو شدم
نا آگاهانه
نا آگاهانه
نا آگاهانه مال تو شدم