متوجه ام که چطور آشکارا تو رو ناراحت کردم
به چه کسایی حرفای خوب و زیبایی زدم در حالی که ارزششو نداشتن
متوجه ام که حتی غریبه ها رو محترمانه تر (نسبت به تو) دلخور کردم
بیخود و بی جهت پر از نگرانی هایی بودم که پنج ریال نمی ارزیدن
متوجه ام
از لج تو ، با خیال اینکه دارم زندگی میکنم،خودمو انکار کردم و موندم
از لج تو ، به خیال اینکه میفهمم(حالیمه) واسه خودم اهداف اشتباه انتخاب کردم
از روی لج با تو ، به خیال زندگی کردن،خودمو انکار کردم و موندم
از لج تو ، به خیال اینکه میفهمم،واسه خودم هدف های اشتباهی پیدا کردم
شدنی شده ، رفتنی رفته ، همیشه انسان بعدا میفهمه(زمانی که دیر شده)
پژمردنی پژمرده شده،تموم شدنی تموم شده،انسان همش خودشو بی گناه میدونه
کاش اینجا باشی ، به من نگاه کنی ، بعدش گناهمو تو روم فریاد بزنی
یکم عصبانی بشی ، حتی از دستم دلخور بشی ، بعدش تو صورتت نگاه کنم و خوشحال بشم...