Fall [Persian translation]

بذارید براتون قصه ای بگم

درباره یه دختر و یه پسر

پسره عاشق دوست صمیمیش شد

وقتی که اون نزدیکشه،فقط احساس خوشحالی میکنه

ولی دختره تازه دلش شکسته شده بود،و این اونو کور کرد

ولی اون هیچ وقت نتونست باور کنه که عشق میتونه درمانش کنه

ولی تو میدونستی که دوستت دارم؟یا نمیدونستی؟

تو لبخند روی صورت منی

و هیچ جایی نمیرم

اینجام تا تو رو خوشحال کنم،اینجام تا لبخندت رو ببینم

خیلی وقته که میخواستم اینو بهت بگم

کی باعث میشه عاشق بشی؟

میدانم که دور قلبت یه دیوار کشیدی

نمیخواد اصلا بترسی،اوه عشق من

ولی تا وقتی که عشق نذاره نمیتونی پرواز کنی

تا وقتی که عشق نذاره نمیتونی پرواز کنی،پس عاشق شو

میتونم بگم که از این که عشق چه کاری ممکنه باهات بکنه ترسیده ای

چون ما دوستی فوق العاده ای داریم و تو نمیخوای از دستش بدی

خب منم نمیخوام از دستش بدم

فکر نکنم بتونم بنشینم وقتی تو داری زجر میکشی عزیزم

بیا دستم رو بگیر

میدونستی تو فرشته ای هستی که پرواز رو فراموش کرد؟

میدونستی که هربار می بینم گریه میکنی قلبم می شکنه؟

چون میدونم هربار که میره و شانه ای که رویش گریه میکنی رو میبره درد میکشی

و آرزو میکنم وقتی این آهنگ تموم شد بفهمم که

کی باعث میشه عاشق بشی؟

میدانم که دور قلبت یه دیوار کشیدی

نمیخواد اصلا بترسی،اوه عشق من

ولی تا وقتی که عشق نذاره نمیتونی پرواز کنی

تا وقتی که عشق نذاره نمیتونی پرواز کنی،پس عاشق شو

اگه بیفتی میگیرمت

اگه بیفتی میگیرمت

اگه بیفتی میگیرمت

ولی اگه بالهاتو باز کنی

میتونی با من پرواز کنی

ولی تا وقتی که عشق نذاره نمیتونی پرواز کنی

تا وقتی که عشق نذاره نمیتونی پرواز کنی،پس عاشق شو

کی باعث میشه عاشق بشی؟

میدانم که دور قلبت یه دیوار کشیدی

نمیخواد اصلا بترسی،اوه عشق من

ولی تا وقتی که عشق نذاره نمیتونی پرواز کنی

تا وقتی که عشق نذاره نمیتونی پرواز کنی،پس عاشق شو