فکر کردم که دیر یا زود
نورهای بالای سرم همگی
به پایین می آیند و
مرا به سمت عشق هدایت می کنند
اما نمی دانم چه چیزی برایم درست است
چون نمی توانم درست ببینم
من زمان زیادی را اینجا بوده ام
و نمی خواهم بيش از این منتظر بمانم
همچون گلوله مستقیم به
سمت روح من بیا
مرا از هم بدر و تکه تکه ام کن
و کاری کن تا تمامش را حس کنم
می خواهم برایش بجنگم
و این بار را بدوش کشم
اما با هر قدم همچنان
می پرسم که چه چیزی درست است؟
به روی من ببار
با آغوشی باز
به روی من ببار
از همان جایی که هستی
به روی من ببار
با تمام نور وجودت
با تمام نوری که هست در تو
با تمام نوری که در وجودت داری
بزودی خواهی فهمید آنچه قلبت میخواهد چیست
امیدت را از دست مده چون میدانم که در های امید را بستی
و هر آنچه در رویا داشته ای می تواند و در انتظار رسیدن به توست
هر جا که میروی در انتظار توست
خودت را باور داشته باش هر قدمی که برمیداری
بدان که من خوشحالم با افتخار هر روز
عشق من از سنگ قوی تر است
نگران نباش؛تو تنها نیستی
به روی من ببار
با آغوش باز
به روی من ببار
هرکجا که هستی
به روی من ببار
با تمام نور وجودت
با همه ی روشنایی حضورت
با تمام نورت
با همه ی نور وجودت
چشمانم را می بندم
و تو را همه جا می بینم
و وقتی بیرون می روم
گویی تو را در هوا تنفس می کنم
می توانم آنجا حست کنم
به روی من ببار
به من گوش کن
به روی من ببار
مرا در آغوش بگیر
به روی من ببار
با تمام نوری که داری...
با تمام نور وجودت
با تمام نوری که در تو جاریست