دیگه حسرتی راجع به گذشته وجود نداره
دیگه نه غیبگوها مرددند نه آدمهای عاقل
ناامیدی و التهاب ادامه داره
اینجا جریانهای زیر آب قوی ترند
من اینجا خوابیده ام!یه روز دیگه از راه میرسه
خیلی از خونه دورم
یه صورت توی برف می بینم
توی سرم یه نفر صدام میزنه
صورتت رو توی برف می بینم
و خورشید اونقدر از من دوره که حس کردنش سخته
من اینجا خوابیده ام!یه روز دیگه از راه میرسه
خیلی از خونه دورم
من اینجا خوابیده ام!یه روز دیگه از راه میرسه
خیلی از خونه دورم
میشه بعد از دروغهایی که دارند قدیمی میشند زندگی کنیم
اون هم وقتی که خیلی دور شده ایم؟