هر روز میبینمش که داره میاد
هر روز از کنارم رد میشه
زندگی قبلا خیلی ساده و آسون بود
قبل از اینکه اون بیاد توی زندگیم
هر شب خواب میبینم
هر شب اونو میارم به خونه ام
همیشه با هم میریم توی تخت
ولی همیشه تنها بیدار میشم
عجیبه، خیلی عجیبه
کاری که اون داره با من میکنه
عجیبه، خیلی عجیبه
برای تو هم تا حالا یه همچین اتفاقی افتاده؟
اینطوری که برای من اتفاق افتاده
همینطوری که برای من اتفاق افتاده
هر روز از پشت پنجره میبینمش
همیشه چند دقیقه مونده به ساعت هشت
کاش یه کم بیشتر می موند
ولی اتوبوسش هیچوقت دیر نمیکنه
ما هر شب به آهستگی میرقصیم
من آهنگی که دوست داره رو براش مینوازم
شبیه سیناترا، بعدش با هم حرف میزنیم
درباره چیزهای خیلی مهم
آه عجیبه، خیلی عجیبه
کاری که اون داره با من میکنه
آه عجیبه، خیلی عجیبه
برای تو هم تا حالا یه همچین اتفاقی افتاده؟
اینطوری که برای من اتفاق افتاده
همینطوری که برای من اتفاق افتاده
آه عجیبه، خیلی عجیبه
کاری که اون داره با من میکنه
آه عجیبه، خیلی عجیبه
برای تو هم تا حالا یه همچین اتفاقی افتاده؟
اینطوری که برای من اتفاق افتاده
همینطوری که برای من اتفاق افتاده