Eternity [Persian translation]

چشماتو ببند تا از اونا نترسی

لازم نیست که اونا تو رو در حال گریه ببینن

بهت قول نمیدم که دردهاتو درمان کنم

اما اگه تو میخوای، سعی ام رو میکنم

من این آهنگ غم انگیز رو میخونم

گذشته ها تموم شده، به ما خیانت شده، این حقیقت داره

یکی گفت که حقیقت بالاخره روشن میشه

من بدون هیچ شکی به تو ایمان دارم

تو برای رویاپردازی های تابستانی کنارم بودی

و چیزی که نیاز داشتم رو بهم دادی

و من امیدوارم که آزادیت رو پیدا کنی

برای ابدیت، برای ابدیت

دیروز وقتی داشتیم راه می رفتیم

درباره ی پدر و مادرت با هم حرف زدیم

اونا چیکار کردن که باعث خوشحالی تو شد؟

چیکار کردن که باعث ناراحتیت شد؟

ما نشستیم و خورشد رو در حال غروب کردن تماشا کردیم

قبل از اینکه ماه رو گم کنیم، یه ستاره چیدیم

همه ی جوانی در جوانی به هدر میره

قبل از اینکه متوجه بشی، خیلی زود میاد و میره

تو برای رویاپردازی های تابستانی کنارم بودی

و چیزی که نیاز داشتم رو بهم دادی

و من امیدوارم که آزادیت رو پیدا کنی

برای ابدیت، برای ابدیت

من این آهنگ غم انگیز رو میخونم

گذشته ها تموم شده، به ما خیانت شده، این حقیقت داره

همه ی جوانی در جوانی به هدر میره

قبل از اینکه متوجه بشی، خیلی زود میاد و میره

تو برای رویاپردازی های تابستانی کنارم بودی

و به طور قطع دوست من هستی

و من امیدوارم که آزادیت رو پیدا کنی

برای ابدیت، برای ابدیت

تو برای رویاپردازی های تابستانی کنارم بودی

و به طور قطع دوست من هستی

و من میدونم که بالاخره آزادیت رو پیدا میکنی

برای ابدیت، برای ابدیت