و اگر تو نبودی
به من بگو به چه دلیل من می بودم
برای پرسه زدن در دنیایی
بدون تو ناامید و بی تفاوت
و اگر تو نبودی
سعی می کردم عشق را خلق کنم
مانند نقاشی که می بیند زیر انگشتانش
رنگ های روز متولد می شوند
و مایوس نمی شود
و اگر تو نبودی
بگو به من برای چه کسی می بودم
رهگذرانی خفته در آغوشم
که هیچگاه دوست نمی داشته ام
و اگر تو نبودی
تنها یک نقطه می بودم
در این جهانی که می آید و می رود
احساس گم شدگی می کردم
به تو احتیاج می داشتم
و اگر تو نبودی
به من بگو چگونه وجود می داشتم
می توانستم وانمود کنم که “من” هستم
اما هیچ گاه درست نمی بود
و اگر تو نبودی
گمان می کنم که درک کرده بودم
راز و رمز زندگی
دلیل آسانی برای تو را آفریدن
و تو را نگریستن
و اگر تو نبودی
به من بگو به چه دلیل من می بودم
برای پرسه زدن در دنیایی
بدون تو ناامید و بی تفاوت
و اگر تو نبودی
سعی می کردم عشق را خلق کنم
مانند نقاشی که می بیند زیر انگشتانش
رنگ های روز متولد می شوند
و مایوس نمی شود