باشد فهمیدیم
جدا شدیم، یک چیزهایی تمام شد
این دفعه تمام نمیشو
زمانی که میگفت نمیتواند رهاکند رفت
خیر در سرم چیزهای وابسته کننده نیست
دروغگو ذاتا خوب دروغ میگوید
هم وجودم میگوید هم خونم
چند بار گریستم
تو را به سرنوشت گره زدم
مرا به خشم نیاورد (آزار نرسوند)
باشد، تو چگونه بیانش میکنی؟
اینجا و آنجا
به افتخارم به افتخارم
باشد فهمیدیم
جدا شدیم، یک چیزهایی تمام شد
این دفعه تمام نمیشود
زمانی که میگفت نمیتواند رهاکند رفت
خیر در سرم چیزهای وابسته کننده نیست
دروغگو ذاتا خوب دروغ میگوید
هم وجودم میگوید هم خونم
چند بار گریستم
تو را به سرنوشت گره زدم
مرا به خشم نیاورد (آزار نرسوند)
باشد، تو چگونه بیانش میکنی؟
اینجا و آنجا
به افتخارم به افتخارم