برای عوض کردن ذهنیت تو خیلی دیر شده
حتی با این که این دنیای شکننده
داره از محل گسل هاش شروع به نابود شدن میکنه
نمیتونم این خطاها رو فراموش کنم
این احساس روزانه ی غرق شدن
من دارم با زندگی یک نفر دیگه بیدار میشم
قسمت همخوانی
برای تو سخته؟
برای من که خیلی سخته
تا باور کنم رویامون
دوباره میتونه به زندگی برگرده
چون من نمیتونم این دروغ رو فراموش کنم
نمیخوام بذارم این روز از دست بره
میخوام (بقیه ی) این زندگی تلف شده رو حفظ کنم
و چیزی نمیتونه جلوی من رو بگیره
این برای خداحافظی کافی نیست
تا زمانی که چیز دیگه ای نمونده بسوزونش
دارم توی دردسری که خودم درست کردم غرق میشم
قسمت همخوانی
آب داره اطراف ما رو پر میکنه
راه دیگه ای به سمت پایین وجود نداره
فقط باید خودم رو سرزنش کنم
بخاطر همه ی این اتفاقات,بخاطر همه ی این اتفاقات
برای تو سخته؟
برای من که خیلی سخته
تا باور کنم رویامون
دوباره میتونه به زندگی برگرده
فقط اگه میتونستم این رو فراموش کنم
اما من نمیتونم این دروغ رو فراموش کنم