انتظار [Entezar] [English translation]

انتظار...

رسیدی و دیدی و چیدی

خندیدی تا من روشن باشم

چه گفتی و گفتی و رفتی

نشنیدی که باش تا من باشم

از سر بچگی تا ته پیری، انتظار

از اوج موج‌بازی تا سرازیری، انتظار

بنویس با چشمای خیس

غربت جای انتظار نیست

انتظار

رفتی و رفتی که رفتی بر باد

رفتی و نرفته عطرت از یاد

هق‌هق عاشق بدجوری می‌خواد

انتظار به سر بیاد

انتظار...

شمردم و مردم و مردم

روزایی که بی تو گم کردم

شبایی که کشتم و کشتم

جز پیش تو کجا برگردم؟

سهم ما از بهار، ابر گریه‌دار، انتظار

انتظار

جاده‌ی بی‌سوار، ایستگاه قطار، انتظار

انتظار

بنویس با چشمای خیس

غربت جای انتظار نیست

انتظار

رفتی و رفتی که رفتی بر باد

رفتی و نرفته عطرت از یاد

هق‌هق عاشق بدجوری می‌خواد

انتظار به سر بیاد

بنویس با چشمای خیس، بنویس

غربت جای انتظار نیست

انتظار

رفتی و رفتی که رفتی بر باد

رفتی و نرفته عطرت از یاد

هق‌هق عاشق بدجوری می‌خواد

انتظار به سر بیاد

انتظار

انتظار...