*از اونجا که گل ها جلوی گلوله ها رو نمیگیرن
از اونجا که گلبرگ ها مسیرمون رو میپوشونن
گذشته جاری میشه روی صورتم
بچگیم سُر خورده تو دست های تو
خاطراتمون سمتم هجوم میارن
دوباره و دوباره
کوه های آتشفشانی که خاموش میشن
دوباره و دوباره
من میچسبم به زندگی
وقتی سرنوشت نابودم میکنه
وسط این دنیایی که داره تو آتیش میسوزه
از اونجا که زندگی فقط یه دور چرخ و فلک سواریه
از اونجا که یه روز همه میرن روی یخ های شناور
مثل فرشته ای که شبها ازم مراقبت میکنه
هردفعه که تنهایی من رو خرد میکنه ...
خاطراتمون سمتم هجوم میارن
دوباره و دوباره
کوه های آتشفشانی که خاموش میشن
دوباره و دوباره
من میچسبم به زندگی
وقتی سرنوشت نابودم میکنه
وسط این دنیایی که داره تو آتیش میسوزه
من میچسبم به زندگی ، به حرف ها ، به نشونه ها
وسط این دنیایی که داره تو آتیش میسوزه
خاطرات من رو نابود میکنن
دوباره و دوباره
جلوی دردهام می ایستم
دوباره و دوباره
درد لابلای رگ های تنم
دوباره و دوباره
فقط روی زمین
تیکه هایی از زندگیم که دفن میشن یکم تنهان
من میچسبم به زندگی تو ، به زندگی تو که اونها ازم گرفته ان
من تو عمق چشم های تو بزرگ شدم
روح من شکسته شده
در برابر این فضای خالی بی حد و حصر
تصویر صورت تو توی آسمون هاست
باز دارم گریه میکنم
دوباره و دوباره
کوه های آتشفشانی که خاموش میشن
دوباره و دوباره
من میچسبم به زندگی
وقتی سرنوشت نابودم میکنه
وسط این دنیایی که داره تو آتیش میسوزه