عزیز روزهای نو
از مهر تو جان میگیرد
این خانهی کوچیکِ
پر صلح و صفای من
عزیز روزهای نو
از مهر تو جان میگیرد
این خانهی کوچیکِ
پر صلح و صفای من
درد سرا مشکل نیست
در کنار تو بودن
حساب و معما نیست
با هزار پیچ و خم
درد سرا مشکل نیست
در کنار تو بودن
حساب و معما نیست
با هزار پیچ و خم
این رود روان تا هر جا
که برد کشتی من را
در کنار تو من شادام
امروز و فردا
این رود روان تا هر جا
که برد کشتی من را
در کنار تو من شادام
امروز و فردا
در این روزهای تازه
جای درد و غم نیست
دست گرفتایم از آن
زخمهای قدیمی
حالا وقت آن
رسیده که من و تو
دست در دست هم با
موجها برقصایم
عزیز روزهای نو
از مهر تو جان میگیرد
این خانهی کوچیک
پر صلح و صفای من
عزیز روزهای نو
از مهر تو جان میگیرد
این خانهی کوچیک
پر صلح و صفای من
این رود روان تا هر جا
که برد کشتی من را
در کنار تو من شادام
امروز و فردا
این رود روان تا هر جا
که برد کشتی من را
در کنار تو من شادام
امروز و فردا
این رود روان تا هر جا
که برد کشتی من را
در کنار تو من شادام
امروز و فردا
این رود روان تا هر جا
که برد کشتی من را
در کنار تو من شادام
امروز و فردا