شب هنگام امواج به ساحل می زنند و درون مرا آشفته می کنند
شب هنگام امواج به ساحل می زنند و درون مرا آشفته می کنند
دل به تنهایی درد می کشد
کافیه تا این حد کافیه
ای یار این گناهات بیجواب نمی مونند
خدا آدم رو به آتش میکشه
با گلم گلم جانم جانم گفتن دیوانه شدم من
ای جانم ای گلم من دانسته دانسته اسیر و بنده ی تو شدم
اسم تو رو توی آسمون ها نوشتن
طوفان به سرنوشتم برخوردن
راه مرا تو پیش پایم گذاشته ای
ای گلم امر، امر توست ( ای گلم امر، امر توست به روی چشمم)
شب هنگام امواج به ساحل می زنند و درون مرا آشفته می کنند
شب هنگام امواج به ساحل می زنند و درون مرا آشفته می کنند
با گلم گلم جانم جانم گفتن دیوانه شدم من
ای جانم ای گلم من دانسته دانسته اسیر و بنده ی تو شدم
اسم تو رو توی آسمون ها نوشتن
طوفان به سرنوشتم برخوردن
راه مرا تو پیش پایم گذاشته ای
ای گلم امر، امر توست ( ای گلم امر، امر توست به روی چشمم)
اسم تو رو توی آسمون ها نوشتن
طوفان به سرنوشتم برخوردن
راه مرا تو پیش پایم گذاشته ای
ای گلم امر، امر توست ( ای گلم امر، امر توست به روی چشمم)