هول شدن و لرزیدن دست و پاهامون یادته؟
اون همه خیره میشدیم تو چشمای هم یادته؟
یادت میاد چه مهربون به پای من خوردی قسم؟
چقدر قشنگ بود اون روزا! چه ساده دل کندی ازم!
هول شدن و لرزیدن دست و پاهامون یادته؟
اون همه خیره میشدیم تو چشمای هم یادته؟
یادت میاد چه مهربون به پای من خوردی قسم؟
چقدر قشنگ بود اون روزا! چه ساده دل کندی ازم!
دستوپا گم کردنامون، به هم قسم خوردنامون
اون همه عاشق بودن و از عشقِ هم مردنامون
اون همه اضطراب و ترس، اون همه التهاب و غم
شاخه گلای مریمی که هدیه میدادیم به هم