ب من بگو دوستت دارم عزیزم بگو
عزیزم تو آرزوی همیشگی منی
مدت هاست شب منتظر ماست
مانند من عاشق است و خواب ب چشمانش نمی آید
از چه پریشانی؟
عشقت را برای دیگری هدر دادی، تو را چه شده است؟
مبادا پیش من شرمنده شوی عشق من
ب شب تاریک چه میخواهم بگویم؟
دیگر منتظر قرار ها نباش
شیرین تو (منظور یار) ب جای دوری رفته
شیرینی ک ساقی من بود و برایم باده می ریخت
مشغول است و در دلش عشق جدیدی وجود دارد
ما عاشق بودیم همدیگر را دوست داشتیم
عاشقانی ک نمیتوانستند همدیگر را ملاقات کنند
ما عاشق بودیم همدیگر را دوست داشتیم
عاشقانی ک نمیتوانستند همدیگر را ملاقات کنند
در ذهنم گذشته است
شب ها و شب بیداری های گذشته
بخاطر بیاور چرخش مان هنگام رقص را
آن گاه ک از یاد بردیم دنیا در حال چرخش است**
اما این عمر متوقف نمی شود
همه چیز پیر میشوند حتی گل ها پژمرده می شوند
شب های تابستان باهم بودیم
تو در برابر من نیزه و شمشیر در دست
باری این عمر را وقفه نیست
نه از ایلول*** می ترسیدیم نه از باد هایش ک در قلب مجهول من وزان بود
ب من بگو دوستت دارم عزیزم بگو
عزیزم تو آرزوی همیشگی منی
مدت هاست شب منتظر ماست
مانند من عاشق است و خواب ب چشمانش نمی آید
از چه پریشانی؟
عشقت را برای دیگری هدر دادی، تو را چه شده است؟
مبادا پیش من شرمنده شوی عشق من
ب شب تاریک چه میخواهم بگویم؟
دیگر منتظر قرار ها نباش شیرینت ب دور دست ها رفته است
شیرینی ک ساقی من بود و برایم باده می ریخت
مشغول است و در دلش عشق جدیدی وجود دارد