حتی اگر خورشید هر شب هم غروب کند , دوباره صبح طلوع میکند
و گلها پژمرده می شوند اما دوباره شکوفه میزنند.
حتی بزرگترین زخم ها بهبود می یابند و بیشترین دردها فراموش می شوند
پس به من بگو که دراین زندگی باید از چه چیزی بترسم؟
به من بگو چرا همیشه باید یکنواخت باشم؟
البته گاهی اوقات محو می شوم و گاهی شکوفا
البته از یک شاخه درخت به شاخه دیگر پرواز خواهم کرد
البته گاهی اوقات من به سرعت می چرخم و گاهی متوقف می شوم
البته بعضی اوقات فریاد می زنم و گاهی اوقات ساکت خواهم شد
من هرگز باور نکردم و باور نخواهم کرد
که همه چیز یک پایانی دارد
البته اگر من امروز گریه می کنم ، فردا لبخند می زنم
البته اگر امروز ترک کنم ، فردا برمی گردم.