و دیگری طعمه خاک میشود
اوه چرا من نمیتوانم عشق را تسخیر کنم؟
و من فکر می کردم که ما یک نفر هستیم
میخواستم توی این جنگ بدون سلاح بجنگم
و من این رو میخواستم، و خیلی زیاد هم می خواستم
ولی پرچم های قرمز زیادی اونجاست
حالا دیگری طعمه خاک میشه
آره، بذار روشن کنم، من به هیچ کس اعتماد ندارم
تو منو نشکستی
من هنوز برای صلح مبارزه می کنم
خب، من پوست ضخیم و قلب منعطفی بدست میارم
ولی شمشیرت ممکنه خیلی تیز باشه
من مثل باند کشی هستم تا وقتی که تو زیاد بکشیش
من ممکنه ناگهانی و محکم ضربه بزنم و سریع جابجا بشم
ولی تو درهم شکستن منو نمیبینی
چون من قلب منعطفی بدست آوردم
من قلب منعطفی بدست آوردم
آره، من قلب منعطفی بدست آوردم
و کل شب دوام خواهم آورد
بذار روشن کنم، چشامو نمیبندم
و میدونم اینجوری میتونم جون بدر ببرم
از آتیش میگذرم تا جونمو نجات بدم
و من میخوامش، من زندگیمو بدجوری میخوام
هر کار از دستم بر بیاد میکنم
بعدش دیگری طعمه خاک میشود
از دست دادن یک فرد انتخاب شده خیلی سخته
تو منو نمیشکنی
من هنوز برای صلح مبارزه می کنم
خب، من پوست ضخیم و قلب منعطفی بدست میارم
ولی شمشیرت ممکنه زیادی تیز باشه
من مثل باند کشی هستم تا وقتی که تو زیاد بکشیش
من ممکنه ناگهانی و محکم ضربه بزنم و سریع جابجا بشم
ولی تو درهم شکستن منو نمیبینی
چون من قلب منعطفی بدست آوردم
خب، من پوست ضخیم و قلب منعطفی بدست میارم
ولی شمشیرت ممکنه خیلی تیز باشه
من مثل باند کشی هستم تا وقتی که تو زیاد بکشیش
من ممکنه ناگهانی و محکم ضربه بزنم و سریع جابجا بشم
ولی تو درهم شکستن منو نمیبینی
چون من قلب منعطفی بدست آوردم
خب، من پوست ضخیم و قلب منعطفی بدست میارم
ولی شمشیرت ممکنه خیلی تیز باشه
من مثل باند کشی هستم تا وقتی که تو زیاد بکشیش
من ممکنه ناگهانی و محکم ضربه بزنم و سریع جابجا بشم
ولی تو درهم شکستن منو نمیبینی
چون من قلب منعطفی بدست آوردم
من قلب منعطفی بدست آوردم