تمامی فاصله ها در توست
غرق در فقدان تو
غرق درسکوت
حرفی نمانده ، بخششی نمانده
تو مرا فراموش کردی
تو به صدایم پاسخ نمی دهی
بر روی حرف و قولت گرد و خاک نپاش
مرا محکوم کن برای هیچ و پوچ
مرا به خاک نسپار بدون بخشش
نگاه کن دلکم که نیرنگی است
برمیگردد و آسیب میزند
در هوا می ترکد
مانند حباب های صابون
چگونه می توانم به تو آسیب برسانم؟
تو را بفریبم و برنجانم
دلبرم تو را فراموش نمی کنم
اگرچه این برایم برازنده است دلکم
آه ، رنجش و خصومت ، ما را مسموم می کند
به ما آسیب می زند
اگرچه بازنمی گردی دلکم
باید مرا ببخشی
عشق حقیقی می بخشد
ترک نمی کند ، نمی شکند
حبس نمی کند ، از هم نمی پاشد
مانند حباب های صابون
آه آه ...
هر انسانی خطا می کند
من خیانت را توجیه نمی کنم
عاشقان حقیقی
همدیگررا درک می کنند، به یکدیگرعشق می ورزند
و آنها رنجش و خصومت را فراموش می کنند
شب آغازگر شورشی است
از رویاهای شکسته و درد
و من بر روی تخت می غلطم
خودم را گیر انداخته ام در پوچی
بخشش تو را التماس می کنم
نگاه کن دلکم زمانیکه دلتنگ توام
روزها و سالها می گذرند
و زندگی ام از هم می پاشد
مانند حباب های صابون
چگونه می توانم به تو آسیب برسانم؟
تو را بفریبم و برنجانم
دلبرم تو را فراموش نمی کنم
اگرچه این برایم برازنده است دلکم
آه ، رنجش و خصومت ، ما را مسموم می کند
به ما آسیب می زند
اگرچه بازنمی گردی دلکم
باید مرا ببخشی
عشق حقیقی می بخشد
ترک نمی کند ، نمی شکند
حبس نمی کند ، از هم نمی پاشد
مانند حباب های صابون
عشق حقیقی می بخشد
عشق حقیقی می بخشد
اگر این عشق حقیقی است
نمی شکند ، ترک نمی کند
اگر این عشق حقیقی است
نمی شکند ، ترک نمی کند