دلم می خواد به تو نزدیک شم
جراتشو ندارم
خوب می دونم که تو هم آرزوشو داری
خیلی زیاد یا حتی بیشتر
دلم می خواد که بگی دارم می لرزم
و سردمه
و تو نمیای
روز ها به آرامی می گذرن
و تو تعجب می کنی که
برامون چه اتفاقی افتاده
یک دیوار بین منو تو قرار داره
دیواری تاریک
آغوشهایی بریده
که به دنبال راه برگشت هستن
و عشقی که رو به مرگه
و من کاری از دستم برنمیاد
دیواری بین ما قرار داره
دو مجروح تنها
دو نور سفید
که رو به خاموشی ان
عشقی که رو به مرگه
چه بخوایم چه نخوایم
دلم می خواد دوباره دستهای بلند تو ببوسم
خوب می دونم دستهات هم همینو می خوان
دلم می خواد بند اسرار تو را پاره کنم
و روحم رو عریان کنم
کمکم کن!
تو آهسته، دنبال راه خلاص میگردی
ولی نمی تونی توضیح بدی که ما راهو از کجا اشتباه رفتیم